حسن بن سمح
حَسَنِ بْنِ سَمْح، ابوعلی (د جمادیالآخر 418 / ژوئیۀ 1027)، منطقدان، فیلسوف و شارح کتابهای ارسطو. نام کامل او بنابر ضبط نسخۀ یکی از آثارش، حسن بن سهل بن سمح بن غالب است.
حسن بن سمح اهل بغداد بود. اینکه ابوحیان ( المقابسات، 85) در ضمن گزارش خود دربارۀ محفلی متشکل از مشایخ مسیحیان بغداد در حضور ابنسعدان وزیر، از ابنسمح نام برده است، بر مسیحیبودن او دلالت دارد. همین اطلاع را از فحوای بیتی از ابوالعلاء معری (ص 1 / 382) نیز میتوان دریافت.
حسن بن سمح نزد یحیی بن عدی فلسفه آموخت و به تدریس منطق پرداخت. گفتهاند که او پیچیدگیهای منطق را به خوبی بیان میکرد و کسان بسیاری برای استفاده از دانش منطقی او به نزدش میآمدند (همانجا؛ قفطی، 411). به گفتۀ ابوحیان، وی همچنین در بابالطاق بغداد کتابفروشی (ورّاقی) داشت و دکان او محلی برای اجتماع دانشمندان مسیحی بود (همان، 109).
حسن بن سمح در زمرۀ آن گروه از شاگردان یحیی بن عدی بود که سنت تصحیح و ترجمه و توضیح متون فلسفی یونانی را فعالانه ادامه میدادند، چنانکه برخی محققان عنوان «مکتب فلسفی مسیحی بغداد» را در مورد ایشان به کار بردهاند (کرمر، 6-7). بااینهمه، ابوحیان او را در حفظ و نقل و نظر و جدل، از ابوسلیمان منطقی و ابوالخیر خمّار (یکی دیگر از شاگردان یحیی ابن عدی) ضعیفتر میداند و در زمرۀ مقلدان به شمار میآورد ( الامتاع ... ، 1 / 34). ابوحیان ضعف او را ناشی از کندفهمی و حرص وی به کسب مال میداند. ابنسینا نیز در جایی از المباحثات که در همۀ نسخههای خطی آن موجود نیست، در ضمن نکوهش ابوالفرج بن طیّب، از فلاسفۀ بغداد، میگوید که ابنسمح و ابوالخیر خمار، بهرغم مایۀ اندکشان، تا آنجا که به بحث و فحص در متون مربوط میشود، از کسانی چون او برتر بودهاند (نک : استرن، 32-33).
سهم حسن بن سمح در انتقال آموزههای یونانی ـ ارسطویی استاد خویش، یحیی بن عدی، به جهان اسلام قابل توجه است. وی بر برخی از کتابهای ارسطو شرحهایی نگاشته، که میان فلسفهآموزان رواج داشته است (قفطی، همانجا). شرحهای او بر کتابهای الطبیعة و ریطوریقای ارسطو شناخته شدهاند. به جز اینها دو رسالۀ کوتاه دیگر در زمینۀ منطق و فلسفه و اخلاق از حسن بن سمح باقی مانده است.
کار حسن بن سمح بر روی الطبیعۀ ارسطو (نک : مآخذ) افزون بر شرح، تنقیح متن آن را نیز شامل میشد، چنانکه در ترجمۀ عربی موجود از الطبیعة تصحیحهای او اعمال شده است. مبنای کار او نسخهای از ترجمۀ اسحاق بن حنین بوده که یحیی بن عدی آن را با متن یونانی و ترجمۀ سریانی آن مقابله کرده بوده است. نسخهای که ابنسمح با ذکر موارد اختلاف با نسخۀ یحیی بن عدی فراهم آورده بود، بعدها به دست ابوالحسین محمد بن علی بصری (د 436 ق / 1044 م) شاگرد ابنسمح تصحیح گردید و شرح ابنسمح نیز در کنار چند شرح دیگر بر کتاب، در آن گنجانده شد. کرمر (ص 109) این مجموعه را گواه بر تدریس سماع طبیعی ارسطو در مکتب یحیی بن عدی دانسته است.
در شرح مفصل حسن بن سمح، آراء ارسطو بندبهبند تحلیلشدهاند. این شرح را ابوالحسین، به گفتۀ خود، از روی یادداشتهایی که از درسهای حسن بن سمح برداشته بوده، تدوین کرده و تفاسیری از یحیی بن عدی و متی بن یونس به آن افزوده است (نک : ارسطو، جم ؛ استرن، 40). البته روشن نیست که آیا بصری تفاسیر ابنعدی و ابنیونس را نیز از همان درسها استخراج کرده یا آنها را از منبعی دیگر برگرفته است. بصری نگارش این متن را در 390 ق / 1000 م به پایان برده است، اما احتمالاً در جریان نسخهبرداری سال 470 ق / 1077 م از الطبیعة، بخشهای پایانی شرح حسن بن سمح با تفاسیری از ابوالفرج بن طیب معاوضه شده است، شاید به این سبب که کاتبِ سال 470 ق، این بخشها را از تفسیر بصری در اختیار نداشته است (استرن، همانجا).
از دیگر آثار او در همین زمینه میتوان به نسخهای از ریطوریقا (فن خطابه)ی ارسطو اشاره کرد (در متن عربی ارغنون، کتابخانۀ پـاریس، شم 346‘2). این نسخه از روی دستنوشتۀ حسن بن سمح استنساخ شده و نسخهبردار یادآور شده است که ابنسمح این نسخه را تصحیح کرده و با متن سریانی مطابقت داده است (نقل از استرن، 42).
ابوحیان ( المقابسات، 109) گزارش میکند که وقتی از ابنسوار پرسیده بودند که آیا اعتقادی که مردم بر آناند، همهاش یا بیشترش حق است، یا همهاش یا بیشترش باطل است؟ حسن بن سمح در پاسخ به همین پرسش، رسالهای تألیف کرده است که نسخهای از آن با عنوان «قول الحسن بن سهل ابن السمح بن غالب فی الاخبار التی یخبر بها کثیرون» باقی مانده است. وی در این رساله به صورتی منظم، به بحث دربارۀ خبر متواتر میپردازد. اعتبار خبر متواتر از مسائل مورد توجه ارسطو در منطق بوده و از آن بیشتر، در میان متکلمان و اصولیان مسلمان، موضوع بحثهای فراوانی بوده است (نک : ه د، تواتر). حسن بن سمح هم تصدیق کامل و هم تکذیب کامل و بیقید و شرط خبر متواتر را «حکم از جزئی به کلی» دانسته، آن را اشتباهی آشکار به شمار میآورد («قول ... »، 244، 245)؛ سپس دامنۀ تواتر این اخبار را بررسی کرده، آنها را برحسب گستردگی اعتبارشان در میان جوامع انسانی، به اخبار مستفیض شایع (که امتهای بسیاری آنها را میپذیرند) و مستفیض غیرشایع (که امتهای معدودی آنها را میپذیرند) تقسیم میکند.
در این اثرِ ابنسمح، نکتۀ جالب توجه این است که او آراء خود را با اشاره به مصادیقی از اعتقادات پیروان دینهای یهودی و مسیحی بیان میکند و در این میان انگیزشهای روانی یا تعصبات مردمی را که به خبر متواتر خاص باور دارند، در گرایش آنان به قبول خبر مؤثر میداند (ص 247). ازاینرو، میتوان گفت این اثر هم در زمینۀ معیار باورهای دینی و هم در زمینۀ ارتباط میان منطق و روانشناسی، اثری بدیع و مبتکرانه است که افزون بر آن، توجه نویسنده را به ساختار منطقی جدلهای کلامی نشان میدهد. برای مثال حسن بن سمح به پرسش دربارۀ صدق و کذب خبر نبوت عیسى (ع)، بهعنوان یک خبر متواتر میپردازد، در زمینهای که مسیحیان به عیسى (ع) فضایلی را منسوب میدارند، اما یهودیان یا مجوسان و صابئین به او رذایلی را نسبت میدهند (ص 242). او در این رساله جدولی ترتیب میدهد و اخبار را بر حسب گواهیهای عقلانی و غیرعقلانی تقسیم میکند، و صدق و کذب این اخبار را بر اساس جایگاهشان در آن جدول روشن میسازد؛ وی نشان میدهد که کدام خبر را باید پذیرفت و کدام خبر را باید رد کرد و دربارۀ کدام خبر باید توقف نمود تا دلیل عقلی بر صدق یا کذب آن پیدا شود (ص 256، 257).
حسن بن سمح همچنین در رسالهای با عنوان «جواب الحسن بن سهل بن غالب بن السمح عن السؤال عن الغایة التی ینحو الانسان نحوها بالتفلسف»، به بحث در باب هدف فلسفه پرداخته است. او در این رساله، هدف از اندیشیدن فلسفی را به کمال رساندن نفس تلقی میکند (ص 327). وی از همین دیدگاه به تقسیمبندی عقل به عقل نظری و عقل عملی پرداخته و از ارتباط میان عقلانیت و اخلاق سخن گفته است (ص 330). او کمال عقل نظری را در به دست آوردن علم یقینی به بهترین موجودات، یعنی خداوند میداند (ص 327)؛ اما از دید او کمال عقل عملی جدا کردن نیکی از پلیدی و اقامۀ برهان بر این اصل است که انتخاب نیکی ضرورت دارد، زیرا نیکی با بقای نفس سازگار است و پلیدی گوهر نفس را نابود میکند (ص 329). فضیلت در تعریف او، غالب آمدن بر شهوات و انفعالات نفس است (ص 330). تقسیمبندی حسن بن سمح از کارکرد عقل و آراء او دربارۀ تأثیر عقل در تحصیل فضیلت و سعادت، آشکارا صبغهای یونانیمآبانه دارند.
آثـار
1. شرح بر الطبیعۀ ارسطو. نسخۀ خطی این اثر در ضمن تـرجمۀ متن اسحاق بن حنین در کتابخانۀ دانشگاه لیدن (شم 583 Warn) موجود است (استرن، 33). بر این متن یحیی بن عدی، متی بن یونس و ابوالفرج بن طیب نیز شرح نوشتهاند. عبدالرحمان بدوی این اثر را به همراه شروح آن، تصحیح و در 1384 ق / 1964 م، در قاهره چاپ کرده است.
2. جواب الحسن بن سهل بن غالب بن السمح عن السؤال عن الغایة التی ینحو الانسان نحوها بالتفلسف، که در 3 رجب 557 ق نوشته شده است. نسخۀ خطی آن در یک مجموعه رساله، به شمارۀ 469‘5 در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران موجود است (مرکزی، خطی، 4 / 448). این اثر را مهدی محقق در 1355 ش در جشننامۀ هانری کربن چاپ کرده است.
3. قول الحسن بن سهل بن الشمخ [ السمح] بن غالب فی اصناف الاخبار التی یخبر بها کثیرون. نسخهای از این اثر در موزۀ بریتانیا (شم Add 7473) موجود است. این اثر در فهرست میکروفیلمهای کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران ثبت شده است (مرکزی، میکروفیلمها، 363). این اثر را محمدتقی دانشپژوه در 1349 ش تصحیح و در مقالات و بررسیها، نشریۀ دانشکدۀ الٰهیات و معارف اسلامی، چاپ کرده است.
مآخذ
ابوحیان توحیدی، علی، الامتاع و المؤانسة، به کوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، 1939 م؛ همو، المقابسات، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد، 1970 م؛ ابوالعلاء معری، احمد، لزوم ما لایلزم، به کوشش ندیم عدی، دمشق، 1988 م؛ ارسطو، الطبیعة، ترجمۀ اسحاق بن حنین، به کوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، 1385 ق / 1965 م؛ حسن بن سمح، «جواب الحسن بن سهل بن غالب بن السمح عن السؤال عن الغایة التی ینحو الانسان نحوها بالتفلسف»، به کوشش مهدی محقق، بیست گفتار، تهران، 1355 ش؛ همو، شرح بر الطبیعة (نک : هم ، ارسطو)؛ همـو، «قـول الحسن بن سهـل بن الشمخ [السمح] بن غـالب فی اصنـاف الاخبـار التی یخبـر بهـا کثیـرون»، بـه کـوشش محمدتقی دانـشپژوه، مقـالات و بررسیها، تهران، 1349 ش، دفتر 3-4؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1903 م؛ مرکزی، خطی؛ همان، میکروفیلمها؛ نیز: